گلگی خواهرانه
این روزها همه گرفتارند دل همه هم آغوشی میخواهد خالصانه ، محبتی می خواهد کودکانه نوازشی می خواهد بی غرضانه... اما..دلم بدجور گرفته و محتاج دست گرمی هستم از جنس برادر آغوشی برادرانه و شانه ای که تکیه کنم و گلگی دلتنگی های این سالهای گذشته را کنم ... دلم بد دلتگ برادرانه هایم هست برادرانه هایی که چند سال است دریغ شده از من به جرم جرم نکرده اشکهایم مچاله می کند کاغد یادداشت دلتگی هایم را ...برادر ...آه چه واژه قشنگ و غریبی برادر دلتنگ دلتنگ برادرانه هایتم تو را میخواهم برای رفع دلتگی ها برای درددل های خواهرانه برای دل خستگی های زندگی ... کاش تکیه گاهم بودی و در بین این جماعت دلسنگ و حریص تنهایم نمی گذاشتی ...برادرم ...عزیزم خسته ام محتاج یک نگاه محبت آمیزتم ... کاش مرحمی میشدی بر دردها و دلتنگی هایم.... برادرم دوستت دارم ... دوستم بدار... همین... بگذار هر که هر چه میخواهد بگوید کاش نمیگذاشتی اشتباه پلید دیگری دامن گیر این روزهایم شود و در اوج جوانی که محتاجتم مرا در برهوتی تنهایی و در بین این همه گرگ گوسفند نما رها نمی کردی..sindokht67